براي اینکه جذاب تر از چیزی که هستید به نظر برسید لازم نیست زحمت زيادي بکشید. با چند تغيير کوچک میتوانید خودتان را به شخصی جذاب تر تبدیل کنید.
ن و مردان زيادي هستند که هزینه و وقت زيادي صرف ظاهر خود ميکنند، ولی براي بهبود شخصیت شان کاری انجام نمی دهند. یک کتاب امکان دارد جلد بسیار زيبايي داشته باشد، ولی اگر تنها جلد آن زیبا باشد چه کسی دوست دارد که آن را مطالعه کند؟ همان طور که خودتان می گویید دیگران شما را دوست دارند بخاطر چیزی که هستید، حرف هایی که می زنید و کارهایی که انجام می دهید. شاید من آدم خوش قیافه ای نباشم، ولی چیزی که در این جا می خواهم در مورد آن صحبت کنم زيبايي نیست، من تصمیم دارم در مورد جذابیت حرف بزنم. اکنون بیایید ببینیم چطور کسی را که دوست داریم جذب خود کنیم.
چند تکنیک برای جذاب تر شدن
برای جذاب تر شدن حرف پیش پا افتاده نزنید
در تحقیقاتی افرادی که در مورد مسایل سطحی و پیش پا افتاده حرف ميزنند را با افرادی که درباره مسائل عمیق تری صحبت ميکنند ، مقایسه شده اند. این تحقيقات نشان ميدهد که آنهایی که درمورد خودشان، اعتقادات و علایقشان حرف ميزنند عقیده دارند که همسرانشان جذاب تر از آنهایی هستند تا آن هایی که در خصوص آب وهوا یا موضوعات پیش پا افتاده ديگر حرف ميزنند.
به کسی که قصد مجذوب کردنش را دارید توجه ویژه داشته باشید
توجه ویژه ی مستقیم اندکی چاپلوسانه است. بنابراین در حالی که فوق العاده است که افرادديگر را بخندانید، برای این که در نظر فرد خاصی جذاب تر به نظر بیایید شما باید بطور ویژه ای به وی توجه داشته باشید. از وی سؤال بپرسید و در مورد وی حرف بزنید . ميزان توجه ما به اشخاص( نه خيلي کم و نه خيلي زیاد) نشانه ی ميزان علاقه ی ما به کسی است که تا قبل از این وی را ملاقات نکرده ایم.
برای جذاب تر شدن خوب لباس بپوشید
شاید این که بینی تان چه شکلی باشد دست خودتان نبوده است ولی این خودتان هستید که میتوانید تصمیم بگیرید چه لباسی تنتان کنید. باور کنید لباسی که براي پوشیدن انتخاب می کنید تأثير بسیار زيادي روی سطح جذابیت شما دارد. در واقع، حتی اگر دختر زيبايي باشید، چنانچه خوب لباس بپوشید به نظر همه جذاب تر خواهید رسید.
برای جذاب تر شدن ارتباط چشمی داشته باشید
هنگامی که با فرد جدیدی اشنا می شوید، نخست ببینید چشمانش چه رنگی است. کمی بیش تر از حالت معمولی به چشم هایش نگاه کنید. این رابطه چشمی شما را براي آن فرد جذاب تر خواهد کرد.
برای جذاب تر شدن از حرکت دستها استفاده کنید
آنهایی که موقع حرف زدن از دست هایشان استفاده ميکنند به نظر با اعتماد به نفس تر و فعال تر به نظر می رسند و این از جمله خصوصیات شخصیتی با ارزشی است که بر جذابیت شما اضافه ميکند.
برای جذاب تر شدن لبخند بزنید
افرادی که لبخند ميزنند به نظر همه جذاب تر می رسند تا آنهایی که لبخند نمی زنند. بنابراین اگر می خواهید ظاهرتان را بهتر کنید، کافی است لبخند روی لب هایتان بنشانید.
برای جذاب تر شدن مرموز به نظر برسید
این روش حداقل در خصوص آقایان بسیار مؤثر است. تحقيقات نشان ميدهد که خانمها بیش تر جذب مردهایی میشوند که از ظاهر آن ها نمی توانند بفهمند چه احساسی نسبت به آن ها دارند. ممکن است علت آن این باشد که زن ها خيلي به آن مرد و این که دوستشان دارد یا نه فکر ميکنند. و ازآنجا که خيلي به آن مرد فکر ميکنند ، به این نتيجه می رسند که دوستش دارند.
برای جذاب تر شدن بوی خوب بدهید
این که بوی خوبی بدهید مغز آدم ها رانسبت به جذابیت شما تحریک ميکند . اندکی عطر یا ادوکلن سبب ميشود در نظر دیگران جذاب تر به نظر برسید.
منا میثمی کارشناس ارشد روانشناسی و درمانگر کودک در تشریح راهکارهای درمان دروغگویی کودکان ، گفت: جنبه تقلید و الگوگیری در کودکان فعل است، لذا اولین راه برای درمان این اختلال رفتاری، ایجاد یک محیط سالم در خانه است و در صورتی که کودک دروغگویی اطرافیان را مشاهده کند، خود نیز بطور اتوماتیک آموزش میبیند.
او اظهار کرد: محیط خانه و تربیتی کودک باید دور از دروغ باشد و والدین نباید با سختگیری زیاد امکان راستگویی را از کودک بگیرند، در واقع معمولا والدین سختگیر کودکان را ترسو و دروغگو پرورش میدهند، بنابراین انتظارات را از کودک تا حد توان او پایین بیاورید تا به راستگویی تشویق شود، ضمن اینکه باید مجازات کمتری برای کار اشتباه او در نظر بگیریم.
میثمی افزود: دروغگویی در کودکان باید جدی گرفته شود، چرا که ممکن است منجر به ایجاد دروغگویی وسواسی در کودک شود، البته باید به این نکته توجه داشت که والدین نباید کودک را بخاطر این رفتار ناپسند تنبیه کنند، زیرا تنبیه در درازمدت بی اثر شده و یک رفتار اشتباه دیگر را جایگزین رفتار فعلی او میکند، ضمن اینکه ممکن است حداقل فقط در مقابل ما از دروغگویی اجتناب کند.
اعتماد به نفس پایین، سرچشمه دروغگویی
کارشناس ارشد روانشناسی، بیان عواقب دروغگویی برای کودک را یکی دیگر از راههای درمان این اختلال عنوان کرد و گفت: گاهی دروغ گفتن از اعتماد به نفس پایین کودک نشات میگیرد، او برای جلب توجه ممکن است با اغراق سخن بگوید، بنابراین باید کودک را با خصوصیات ارزشمندش آشنا کرده و او را متوجه این موضوع کنید که ارزش و احترام او به خاطر راستگویی او است.
او بیان داشت: برخی از والدین وعده و قولهایی به کودک میدهند که از عهده عمل به آن بر نمیآیند، اگر چه این اقدام در ظاهر ساده است و این برداشت وجود داشته باشد که در ذهن کودک نمیماند اما این تصور اشتباه است، چرا که کودک آن را به دروغگویی برداشت میکند و آن را الگویی برای رفتارهای خود قرار میدهد.
میثمی تاکید کرد: حسادت کودک را نسبت به خواهر، برادر و یا دوستانش برانگیخته نکنید، زیرا حسادت باعث دروغگویی او میشود و در نهایت اگر دروغگویی ادامه پیدا کرد باید به یک روانشناس و درمانگر کودک مراجعه نمود.
آرزو سماوات روانشناس ، با بیان اینکه بیش فعالی کودکان باید کنترل ودرمان بشود، گفت: غفلت در درمان بیش فعالی کودکان با عدم فعالیت اجتماعی در بزرگسالی همراه خواهد بود.
او با اشاره به اینکه بیش فعالی در کودکان علامهای متفاوتی دارد، افزود:بچههای بیش فعال با تحرک زیاد، عدم انجام تکالیف درسی، پرخاشگر و کم صبر و همزمان با درس دادن معلم با کوچکترین صدای حواس شان پرت میشود.
این متخصص روانشناس گفت: یکی از ویژگی های کودکان بیش فعال انجام بازیهای پرسروصدا است.
سماوات گفت:این کودکان علاقه زیادی به بازیهای کامپیوتری دارند و از بازیهای فکری استقبال نمیکنند.
او در ادامه با بیان اینکه مشکلات بیش فعالی بیشتر در پسرها دیده میشود، گفت: پسران نسبت به دختران پر تحرکتر هستند که قبل از ۷ سالگی توسط والدین باید علائم شناخته بشود و قبل از ۱۲ سالگی درمان شود.
این متخصص روانشناس با بیان اینکه والدین باید از تنبیه کودک خودداری کنند و با محبت رفتار کنند، افزود:استرس مادر در دوران بارداری، استفاده سیگار یا در معرض دود سیگار در دوران بارداری، نقص سیستم عصبی از عوامل بیش فعالی هستند.
مهرداد ثابت، روانشناس ، در رابطه با گوشهگیری کودکان اظهار کرد: گوشه گیری به معنی کناره گیری از جمع و در خلوت نشستن است و در کودکان هم این گوشه گیری وجود دارد، به طوری که کودک گوشه گیر از دیگران دوری کرده و با این کار، خود را با محیط سازگار میکند.
وی افزود: البته هر نوع تنهایی گزینی، گوشه گیری تلقی نمیشود، چرا که هر کودکی ممکن است به تنها بودن علاقه داشته باشد تا به خودشناسی و حل مشکلات خود بپردازد.
این روانشناس با اشاره به اختلال گوشه گیری تصریح کرد: زمانی گوشه گیری اختلال محسوب میشود که کودک از بودن در میان جمع هراس پیدا کند و مضطرب شود که در این شرایط، اگر گوشه گیری به موقع درمان نشود، باعث به وجود آمدن حالات روانی شدید و افسردگی میشود.
ثابت با بیان اینکه گوشه گیری نشانههای متفاوتی دارد، گفت: محدود کردن فعالیتها، خجالت و سکوت، ناتوانی در برقراری رابطه با دوستان و معلمان، فرار از فعالیتهای اجتماعی، به تعویق انداختن کارها، بی حوصلگی، کسالت، احساس خستگی و نگرانی از جمله نشانههای گوشه گیری هستند.
وی ادامه داد: عوامل متعددی باعث گوشه گیری در کودکان میشوند که از آن جمله میتوان به نابسامانیهای خانوادگی مثل طلاق والدین، بی پاسخ گذاشتن پرسشهای کنجکاوانه کودکان، بی حوصلهگی در برقراری ارتباط سالم با کودکان، نبودن الگوی اجتماعی مناسب، حمایت افراطی همراه با چشم پوشی شدید، نواقص جسمی و بیماریهای طولانی، انتقاد و بهانه گیری بی دلیل والدین اشاره کرد.
این روانشناس با ارائه راهکارهایی برای کاهش گوشه گیری کودکان تأکید کرد: برای درمان گوشه گیری کودکان، باید ابتدا عوامل زمینه سازی چون تحقیر و احساس گناه از بین برود که در این مورد، روان درمانی و مشاوره فردی و گروهی میتواند بسیار موثر باشد که در این میان نمیتوان از نقش معلمان و والدین هم در برطرف شدن این اختلال به آسانی عبور کرد.
ثابت در ادامه افزود: احساس ارزشمندی از طریق برجسته کردن موفقیتهای کودکان و آموزش حس مسئولیت پذیری به آنها باعث میشود که کودکان از گوشه گیری به سمت فعالیتهای اجتماعی سازنده در خانه و اجتماع و مکانهای آموزشی گرایش پیدا کنند.
فرزین رئیسی روانشناس و زوج درمانگر ، با اشاره به تاثیرات درآمد کم بر زندگی مشترک، اظهار کرد: یکی از موضوعات مهم در زندگی شویی مسائل مالی است که اگر مدیریت نشود می تواند به یک بحران بزرگ بین زن و شوهر تبدیل شود.
وی با بیان اینکه مسئله مهمی که امروزه ذهن و روان مردم را مورد هجوم قرار داه است، بیکاری ونداشتن درآمد مناسب است، بیان کرد: درآمد برای هر فرد و خانواده ای متفاوت است گاهی بعضی خانواده ها توقع این را دارند که بهترین امکانات را داشته باشند اما این مسئله باید واقع بینانه باشد و بر اساس شرایط زندگی، ویژگی های فردی و اجتماعی باشد و به صورت ابتدایی باید به شکلی باشد که مایحتاج اولیه زندگی و همچنین دیگر مسایل مربوط به زندگی را تامین کند.
این روانشناس گفت: یک زندگی مشترک برای ایجاد امنیت اجتماعی و روانی و داشتن یک رابطه خوب نیازمند درآمد مناسب براساس نیاز زوجین و خانواده است. بدین منظور ممکن است نیاز و طلب یک خانواده با خانواده دیگری متفاوت باشد.
رئیسی با اشاره به اینکه یکی از اولین ملاک های زوجین در زندگی مشترک دارا بودن روان سالم است که باید نیازهای جسمانی مثل نیاز جنسی و نیاز به تغذیه و همچنین نیاز عاطفی تامین شود، افزود: بر این اساس برای رفع این نیازها خانواده باید ابتدا درآمد داشته باشد. اگر این مسائل حل نشود باعث بروز اختلاف های زیادی در زوجین وخانواده ها می شود.
وی تصریح کرد: حتماً پدربزرگ ها و مادربزرگ ها یا حتی پدر و مادرهایتان برایتان تعریف کرده اند که زندگی شان را بدون ریخت و پاش های امروزی و با صرف مبلغ ناچیزی شروع کرده اند. برخی گمان می کنند که اگر برای تشکیل زندگی مشترک به ثروت فرد مقابل بیشتر توجه کنند می توانند به همه اهداف والا و عالی ازدواج چون خوشبختی و سعادت، سازگاری زن و مرد، انس و محبت خانوادگی و … دست یابند.به همین دلیل ثروت را یکی از معیارهای اصلی و ضروری ازدواج و ادامه ی آن می دانند. در حالی که برای رسیدن به این اهداف دینداری، اخلاقنیک، عقل و هوش، علم، عفت و شرافت خانوادگی نقش ضروری تر و موثرتری دارند.
این روانشناس با بیان اینکه در مقابل برخی دیگر بسیار رویایی فکر می کنند که پول هیچ نقشی در رسیدن به سعادت و خوشبختی در زندگی مشترک ندارد و هر دو این دسته ها در اشتباه محض اند، اضافه کرد: باید توجه داشت که رکن اصلی هر ازدواج و زندگی موفقی و ادامه آن ،پولداری یا بی پولی نیست، بلکه تناسب طرفین در وضعیت اقتصادی و توانایی آنها در استفاده صحیح از پول است.
رئیسی بیان کرد: یکی از راههایی که می توان تنش های مربوط به مسائل مالی را کاهش داد، این است که هر دو نفر باید در بحث مربوط به مسائل مالی شرکت فعال داشته باشند، اگر هر دو نفر از منابع مالی که در اختیار آنها قرار گرفته آگاه باشند و از مخارج و هزینه های ماهیانه نیز خبر داشته باشند، می توانند درک بهتری از مسائل نیز داشته باشند.
وی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از مسائل مهم این است که هر دو نفر باید در مورد تصمیمات مالی پر اهمیت با یکدیکر م کرده و جویای نظریات یکدیگر بشوند که این روش خیال هر دو نفر را راحت کرده و در تصمیم گیری نظریات، عقاید و احساسات یکدیگر را درنظر می گیرند.
دکتر مرسده رفیعی، با اشاره به عوامل بروز پرخاشگری در نوجوانان، اظهار کرد: پرخاشگری انواع مختلف دارد و گاهی کلامی و گاهی رفتاری است که شامل حال دیگران و یا متوجه خود فرد میشود.
این روانشناس، محرومیتها و محدودیتهای بیش از اندازه را عامل بروز پرخاشگری در نوجوانان دانست و تصریح کرد: پرخاشگری کلامی با داد و فریاد همراه است و از ادبیات نامناسب استفاده میکنیم تا به خواستههای خودمان برسیم.
رفیعی، خود تنبیهی کلامی و رفتاری و محروم کردن خود از امکانات و ارتباطات را پرخاشگری درونی دانست و عنوان کرد: وقتی دیگران ما را محروم و محدود میکنند، خودمان چند برابر خودمان را از دیگران و محیط محروم و محدود میکنیم و واگویههای درونی داریم و خود سرزنشی و احساس گناه میکنیم و خودمان را آزار میدهیم و در خود فرو میرویم.
گاهی ساکت بودن و واکنش نشان ندادن یک نوجوان نشان دهنده آرامش او نیست، بلکه خود تنبیهی دارد. البته خودکنترلی خوب است، اما محدودیت و محرومیت بیش از اندازه پرخاشگری به وجود میآورد.
این روانشناس، از والدین خواست علایق و سلایق خود را بر کودکان و نوجوانان تحمیل نکنند و متذکر شد: وادار کردن کودکان و نوجوانان به انجام کارهایی که به آن علاقه ندارند میتواند به منشا تربیتی پرخاشگری در آینده تبدیل شود. البته برخی از کودکان برای گرفتن تایید از والدین مطابق خواست آنان رفتار میکنند، اما وقتی به سنین نوجوانی میرسند، بازخورد دارند.
رفیعی، با بیان اینکه نوجوان نه کودک است؛ نه جوان، اضافه کرد: نوجوان بین فضای کودکی و جوانی گیر افتاده و بحران هویت دارد و هنوز خودش را نمیشناسد و نمیتواند با محیط پیرامون خودش انطباق پیدا کند و با دیگران سرشاخ میشود و لذا این عدم تعادل و هجوم افکار در نوجوانان به هم ریختگی ایجاد میکند و اگر از سوی والدین درک نشوند، تبدیل به رفتارهای پرخاشگرانه و گاهی بزهکارانه خواهد شد.
وی امر و نهی بیش از اندازه در خانواده را یکی دیگر از عوامل پرخاشگری دانست و اضافه کرد: تنبیه فیزیکی نوجوان راه یادگیری پرخاشگری است. توهین کلامی و رفتاری، نادیده گرفتن حسن مالکیت و استقلال نوجوان نیز میتواند منشا پرخاشگری باشد. البته یک نوجوان اجازه ندارد هر کاری انجام دهد و یا در هر کاری دخالت کند، اما لازم است نوجوانان الفبای فکر کردن و تصمیم گرفتن و انتخاب کردن را یاد بگیرند تا از بحران هویت عبور کنند و به آرامش برسند.
این روانشناس خاطرنشان کرد: در برخی از مواقع نوجوانان در معرض آسیبهای جنسی قرار دارند و نمیتوانند این موضوع را با والدین مطرح کنند و لذا به صورت تنش و پرخاش بروز میدهند.
رفیعی، با بیان اینکه پارامترهای ژنتیکی هم میتواند عامل بروز پرخاشگری باشد، یادآور شد: معمولا عوامل روان شناختی پایه وراثتی دارند، اما محیطی که در آن زندگی میکنیم، نقش مهمی در روشن یا خاموش کردن پارامترهای ژنتیکی ایفا میکند.
وی با بیان اینکه هرچقدر یک نوجوان احساس هویت و استقلال و مالکیت داشته باشد و از نظر عاطفی تامین شود، تنش و پرخاشگری کمتری را تجربه میکند، گفت: هر رفتاری که والدین بین خودشان، با فرزندان و در ارتباط با دیگران دارند، برای کودکان و نوجوانان قابل یادگیری است و لذا والدین از توهین و بی احترامی به فرزندان بپرهیزند.
وی همچنین بر استفاده قانونمند از تکنولوژی برای کودکان تاکید کرد و متذکر شد: کودکان باید ارتباطات اجتماعی را یاد بگیرند و لذا والدین برای آرامش خودشان کودکان را در فضای بازیهای کامپیوتری و موبایلی رها نکنند، زیرا فضای مجازی ارتباط کودکان با محیط را کم میکند و موجب پرخاشگری آنان میشود.
گاهی دربین مشاجرات مشاهده کردهایم که از سمت دو طرف دعوا یا یکی از آنها به اصلاح تیم کشیهایی رخ داده و مشاجره و بحثهای بین آن دو نفر به بیرون از رابطه کشیده شده است. این دست مشاجرات در رابطههای مختلف انسانی مانند خانوادگی، کاری، والد_فرزندی و غیره دیده میشود.
حتما افرادی را در کنارتان دیدهاید که زمانی که با یک نفر مشکل دارند، مساله بینشان را به افراد اطراف فرد مقابل تعمیم میدهند. یا از افراد نزدیک به خودشان انتظار دارند که آنها هم با فرد مقابلشان رفتاری تلافی جویانه داشته باشند. این دست افراد روابطشان را به جای اینکه دو شخصی نگه دارند روابطشان را چند شخصیتی میکنند.
این نوع نگرش حاکی از یک شخصیت کودک و تماییافته است. این نوع ادراک محیط به طرز تفکر دو سه سال اول زندگی کودک برمیگردد و می تواند نشانه رابطه درهم تنیده با والد و تماییافتگی روانی با او باشد. اگر والدین در طول فرایند رشد کودک استقلال و عزت نفس را به کودک آموزش ندهند و یا او را لوس تربیت کنند؛ این عدم رشد دیگری به عنوان فردی مجزا از من تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند. در نهایت منجر به وارد کردن دیگران به روابط خودشان است.
این روابط سه قاعدهی کلی دارند:
۱. با هر کسی که مشکل دارم اطرافیانم هم باید با او مشکل داشته باشند.
۲.اطرافیانم با هرکسی که مشکل داشته باشند من هم باید با او مشکل داشته باشم.
۳. با هرکسی مشکل داشته باشم با اطرافیانش هم مشکل دارم.
در این نوع نگرش مرزی بین افراد نیست. به این معنی که فرد بین رابطه خود با دیگران و رابطه دیگران با دیگران به مرز مستقلی پایبند نیست. شاید حتی «خود» مستقلی هم ندارد. در حالیکه شخصیت رشدیافته و بالغ دنیای درونی مستقلی از اطرافیانش دارد و می تواند افکار و احساسات و رفتارهای مستقل خودش را بروز دهد. میداند آدمهای مختلف در رابطه با آدمهای مختلف زاویه نگاههای مختلفی را تجربه میکنند و او مجبور نیست مثل آن ها فکر کند و همچنین دیگران را هم نمیتواند مجبور به پیروی از هیجانات و تفکرات خود کند. در حالتی خودخواهانهتر این است که انتظار داشته باشد دیگران همان هیجان و فکری که او تجربه میکند، تجربه کنند.
او در رابطه با هر آدمی به تناسب رابطه خودش با آن آدم رفتار میکند و دیگران را وارد مرزهای ارتباطش با آن فرد نمیکند.
زمانی که به عنوان همسر انتظار داریم فرزندمان با والد دیگرش به علت مشاجره بین ما رفتاری قهرآمیز داشته باشد. یا همسرمان با خانوادهاش به علت مشاجره ما قطع ارتباط و رفتارهایی دیگر از این دست انجام دهد؛ در حقیقت شخصیتی مستقل برای خودمان و او قایل نیستیم. موضوع مهمی که در این نوع انتظارات نادیده گرفته میشود، جایگاه فرد مقابل ما در مشاجره برای فرد سومی است که ما وارد این رابطه کردهایم. جایگاهی که اگر به آن خدشهای وارد شود، آسیبی جدی به آن فرد وارد میکند.
جواد کاظمی دکترای مشاوره توانبخشی ،گفت: در بسیاری از مواقع عشقهای آتشین قبل از ازدواج به تنفر عمیق بعداز ازدواج منجر میشود. راهکاری که معمولا برای حل این مشکل ارائه می شود این است که زوجین حین انتخاب، موضوع هم کفو بودن را مدنظر قرار دهند.
او افزود: بعضی افراد براین باورند که اگر خانواده ها به یکدیگر شبیه باشند مشکلی پیش نخواهند آمد. این شبیه بودن میتواند از لحاظ خانوادگی، فرهنگی، سطح تحصیلات، سطح اقتصادی و. باشد اما اگر این قاعده درست باشد پس چرا برای خانوادههایی که ازدواج فامیلی دارند نیز این مشکلات پیش میآید؟
کاظمی بیان کرد: در ازدواج فامیلی که بیشترین شباهت ها وجود دارد نکته قابل برداشت این است که هم کفو بودن به معنای شبیه بودن نیست. در اصل هم کفو بودن به معنای (مغایر نبودن) است همچنین باید اشاره کنیم که مغایر نبودن صرفا در بحث نداشتن و داشتن شباهت نیست. بلکه ایجاد تعادلی بین شباهت ها و تفاوت هاست.
او اظهار کرد: در واقع هم کفو بودن به این معنی است که گاهی تفاوت و شباهت های بین زوجین، تنش ها را ایجاد میکند. در بعضی موارد به عنوان مثال آقا و خانم هر دو ویژگی سلطه گری دارند، پس هر دو از لحاظ این ویژگی شبیه به هم هستند. هرکدام میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و این شباهت تنش ایجاد میکند.
این مشاوره توانبخشی در ادامه افزود: از طرفی گاهی این تنش هابه دلیل تفاوتها ایجاد میشود. به عنوان مثال آقا نسبتا مذهبی است و خانم نگاه مذهبی کمتری دارد و این تفاوت در زندگی تنش ایجاد می کند؛ بنابراین هم کفو بودن به معنای تعادلی است که بین شباهتها و تفاوتها ایجادمی کنیم تا تنشهای موجود در زندگی از بین برود.
کاظمی گفت: دربحث هم کفو بودن باید بررسی کنیم شباهتهایی که طرف مقابل با ما دارد، چه میزان منجر به تنش می شود همچنین ازطرف دیگر تفاوتهایی که با ما دارد چه میزان می تواند منجر به تنش شود. برای درک بهتر این موضوع یک مثال می زنیم؛ فرض کنید شما در یک دانشگاه خارج از شهر خود پذیرفته شده اید و قرار است در خوابگاه هم اتاقی خودرا انتخاب کنید. سه اتاق وجود دارد که در هریک از آنها یک دانشجوست و قرار است شما یکی از اتاق هارا انتخاب کنید. دانشجوی اول شب ها سر وقت می خوابد اما ظرف هارا نمیشوید. دانشجوی دوم ظرف هارا میشوید اما تا دیروقت نمیخوابد و اتاق روشن میماند. دانشجوی سوم هم سروقت میخوابد و هم ظرف می شوید اماسیگار مصرف می کند. سوال این است که شمابا کدام یک از این سه نفر می خواهید هم اتاقی شوید؟
او افزود: اگر از لحاظ مغایر نبودن بخواهیم بررسی کنیم ممکن است شما بگویید من خودم می توانم ظرف هارا بشویم اماشب اگر چراغ روشن بماند نمی توانم بخوابم؛ بنابراین شما دانشجوی اول را انتخاب می کنید. یعنی در این قسمت تفاوت در زمان خواب رفتن شما ممکن است منجر به تنش شود و تفاوت در شستن یا نشستن ظرف ها تنشی را ایجاد نمی کند. در نظر بگیرید غیر از شما شخص دیگری ممکن است بگوید من شب نخوابیدن هم اتاقی اذیتم نمیکند اما نمیتواند نشستن ظرف هارا تحمل کند. بنابراین برای او تفاوت در شستن ونشستن ظرف هاست که منجر به تنش خواهد شد و بحث شب نخوابیدن تنشی را ایجاد نخواهد کرد.
کاظمی در ادامه ذکر مثال مطرح کرد: برای شخص دیگری ممکن است سیگار کشیدن هم اتاقی منجر به تنش شود وبرای شخص دیگری نیز سیگار کشیدن هم اتاقی مسئلهای نباشد. بنابراین مدیریت این قضیه به عهده شماست که با کدام تفاوت طرف مقابل میتوانید کنار و باکدام نمیتوانید کنار بیایید.
دکترای مشاوره توانبخشی در پایان بیان کرد: در واقع قبل از ازدواج تا حدودی این تفاوت ها را بررسی کرده اید. هر چند ممکن است سوال پیش بیاید که قبل از ازدواج نمیتوان همهی این تفاوت ها را ارزیابی کرد و تشخیص داد که در ادامه بپرسید این تفاوت ها و بعضی مواقع شباهتها منجر به تنش می شود یا نه؟ پاسخ این است که صد درصد نمیشود این موضوع را بررسی کرد اما تا جایی که میتوان باید حداقل درملاکهای اصلی ازدواج که برای خود دارید بحث هم کفو بودن را بررسی کنید.
حبیب جوکار دکترای مشاوره و راهنمایی در اهواز در تشریح علل خشمگین شدن انسانها ، گفت: دلایل بسیاری عامل بروز واکنش هیجانی خشم در انسان میشود، ولی این دلایل برای همه افراد جامعه به یک شکل نیست.
جوکار افزود: گاهی اوقات عاملی میتواند برخی انسانها را خشمگین کند که در فردی دیگر بی تاثیر است، این در حالی است که موضوعی میتواند فردی را خشمگین کند، ولی بر رفتار شما هیچ تاثیری نخواهد داشت، پس به این معناست که دریافت ما از مسائل عامل اصلی واکنش خشم و غضب است.
او چگونگی تعبیر اتفاقات اطراف خود را محصول تعلیم و تربیت در دوران کودکی و رفتارها و واکنشهای والدین و دیگران در مقابل مشکلات عنوان کرد و اظهار کرد: البته نحوه نگرش به دنیا، ساختار شخصیتی نیز نقش موثری در واکنش ما هنگام رویارویی با مشکلات ایفا میکند.
دکترای مشاوره و راهنمایی در اهواز تصریح کرد: روانشناسان عوامل به وجود آمدن خشم را به ۵ گروه شامل؛ قدرت، خطر برای امنیت و سلامت، خطر برای خودکفایی، حمله به اعتماد به نفس و به حریم مقدسات و باورهای قلبی یک انسان تقسیم بندی میکنند و با توجه به اینکه خشم یکی از احساسهای اولیه انسانها محسوب میشود، جزو ابزارهای دفاعی بوده و میتواند برای ما از حربههای بسیار مفید باشد یا ابزار نابودی ما را فراهم کند.
به گفته جوکار، خشم خود را به عناوین مختلف از جمله؛ گریه کردن، تمسخر کردن، فریاد زدن و با صدای بلند صحبت کردن، حمله کردن به افراد و اشیا، افسردگی، ، خشونت یا خودکشی، گوشه نشینی، سکوت کردن و یا حتی بروز رابطه جنسی نشان دهد، البته برای درمان باید از روانشناسان کمک گرفت.
تنفر یکی از انواع هیجانات است که از بدو تولد همراه انسان است. به همین علت روان شناسان کارکردگرا و تکامل گرا این احساس را یک امر فطری ميدانند . پس درصورتی که فطری بودن احساس نفرت و انزجار را قبول داریم باید بپذیریم که این احساس بیهوده در وجود ما نهاده نشده و قرار است کاری براي ما انجام دهد.
این خيلي خوب است که همه ما بدانیم که تنفر، حسی فطری است، ولی صحبت ما در مورد آدم هایی است که بصورت افراطی از همه چیز و تمامی کس تنفر دارند.
به چه دلیل تنفر در وجود برخی از آدم ها تا این حد رشد می کند؟
آدم ها تنفر را در رفتارهایشان بروز میدهند ، زیرا زمانیکه این احساس در درونمان بوجود آمده بجاي اینکه آنرا ریشه یابی و تجزیه و تحلیل کنیم، کوشیده ایم تا آنرا از خودمان دور کنیم؛ در حالیکه این احساس مرموزانه و موذیانه جایش را در وجود ما باز ميکند . کسانی هستند که از احساس نفرتشان نسبت به بعضی افراد یا موضوعات حکایت ميکنند ما به آن ها میگوییم بخش عمده ای از احساس ناگوار که شما در وجودتان دارید، ناشی از تلاشي است که براي از بین بردن این احساس در درونتان انجام می دهید؛ بنابراين یک مقدار از این احساس فاصله بگیرید و بعنوان یک ناظر بیرونی به احساس تنفر خودتان نگاه کنید تا بدانید این احساس چیست، از کجا آمده و از چه زمانی آغاز شده یا با چه افرادی نشست و برخاست داشتی که این حس را در شما شکل داده اند.
قسمتی از حس تنفر ما هم بخاطر تداعی شدن خاطراتمان اتفاق می افتد؛ پس چنانچه با خودمان روراست باشیم و سیر به وجودآمدن تنفر را بررسی کنیم، بهتر می توانیم بر رفتار و افکارمان کنترل داشته باشیم و بصورت افراطی از فرد یا شیء یا موضوعی خاص نفرت نداشته باشیم.
آیا تبعات نفرت الزاما منفی است و یا وجود آن میتواند لازمه زندگی اجتماعي و شخصی فرد باشد؟
تبعات آن منفی است و جزء هیجان منفی به حساب می آید . عموما این هیجانات منفی اسیب زا هستند و مشکلات جسمی را هم براي فرد ایجاد ميکند معمولاً افرادی که تنفر زيادي در وجودشان هست مشکلات جسمی و فیزیولوژیکی زيادي دارند به طور مثال تپش قلب بیش تر، افزایش عرق کردن و برانگیختگی و یا حتی مشکلات گوارشی بیشتری را هم تجربه ميکنند به همین علت باید این هیجان را کنترل و به دست کم رساند.
تنفر انرژی منفی ایجاد ميکند و این انرژی سلامتی را به خطر می اندازد و معمولاً به موتور انگیزشی تبدیل نمی شود تا شخص را براي اهداف سازنده کمک کند به همین علت خوب است که با هیجانات مثبت جایگزین شوند.
بهترین رویکرد درمانی نسبت به افرادی که هیجان منفی تنفر را در خویش دارند؛ مواجه سازنده توام با جرأت ورزی و جرأت مندی است. به این معنی که علت مخالفت را در فضای آرام گفته شود و در یک فضای تفاهمی مسئله را حل کند و بجاي فرار، ستیز و مقابله، رویکرد سازنده مواجه را انتخاب کند.
در اطرافمان انسان های زيادي وجود دارند که ما خيلي از آنها خوشمان نمی آید ولی مجبوریم که با این ادم ها زندگی کنیم و ارتباطاتمان را حفظ کنیم ولی نکته آزار دهنده اینجاست که درک نکردن این دسته از اشخاص سبب ميشود که احساسات ما به تدریج حالت خصمانه ای به خود بگیرد و تبدیل به نفرت شود.
براي رهایی از چنين موضوعی باید در گام نخست یاد بگیرید که چه طور اشخاص را درک کنید. به عنوان مثال ممکن است یکی از افراد خانواده یا دوست و همکارتان مدام از شما در مورد یک رفتارتان انتقاد کند و شما حسابی از این مسئله کلافه شوید مخصوصا این که بفهمید آن شخص خود هم آن کار به اصطلاح نادرست را انجام ميدهد .
در این شرایط شما مطمئنا حالت دفاعی به خودتان میگیرید و گاهی از این مرحله هم جلوتر می روید و از آن فرد متنفر می شوید. در این شرایط بهتر است کمی بیش تر فکر کنید. به عنوان مثال ممکن است آن شخص بخاطر این که خود دچار یک عادت بد شده یا نتيجه یک رفتار بد را به روشنی تجربه کرده، شما را از آن کار منع کند و انگيزه اصلی این انتقاد در واقع مثبت باشد. براي همین پیش از این که از انتقاد و سرزنش کسی نسبت به خودتان متنفرشوید سعی کنید که علت اصلی این عمل افراد را درک کنید.
تحمل دیدن کسی را ندارید؟
مشکل اصلی همه انسان هایی که به نوعی از یکدیگر متنفر هستند حرف نزدن است. اما نمی شود گفت که حرفی بین این افراد ردوبدل نمی شود بلکه حرف ها یا بموقع گفته نمی شوند یا براي دو طرف غیر قابل درک است. قبل از هرچیز سعی کنید که تفاوت دیدگاه و افکار خویش و شخصی که از وی متنفر هستید را درک کنید. در قدم دوم باید به دنبال زمان مناسبی برا ی گفتگو باشید.
اگر در زمانیکه با فرد موردنظر گفتگو می کنید وی عصبی و خسته باشد، صحبت شما تأثير خوبی را به دنبال نخواهد داشت. باید سعی کنید زمانی را انتخاب کنید که هردو نفرتان در بهترین حالت روحی و جسمی باشد و از آن به بعد در خصوص مشکلاتتان با یکدیگر گفتگو کنید ولی براي گفتگو بهتر است که تنها به دنبال نقاط منفی نباشید و حداقل یکی، دو مورد از خوبی ها و نقاط قوت شخص را در نظر داشته باشید.
یادتان باشد که شما هیچوقت نمی توانید آن فرد را نادیده بگیرید. افردی که ادعا ميکنند افکار و نوع احساسات دیگران برایشان اهميّتي ندارد یک دروغ بزرگ و اشکاری را به زبان می آورند. همه ما به دنبال حس تحسین و مورد پسند واقع شدن هستیم و حتی اگر از کسی متنفر هم باشیم از این احساس ازار می بینیم. بنابراين بهتر است بجاي نادیده گرفتن اشخاص سعی در اصلاح روابطمان داشته باشیم.
انعطاف پذیر باشید
فراموش نکنید که این انسان های روشن فکر و دارای ذهن باز هستند که کم تر از دیگران حس نفرت به دل می گیرند. هنگامی که ذهن خویش را به پذیرفتن دنیاهای متفاوت افراد دیگر باز می کنید و انسانها را همان طور که هستند می پذیرید ديگر به دنبال جدا کردن خویش از دیگران نیستید و تلاش می کنید آنها را هم دوست داشته باشید.
ولی افرادی که ذهن بسته ای دارند و تنها به عقاید و روش های خاص زندگی خویش پایبندند، متأسفانه هیچ انساني را وارد دنیای خویش نمی کنند و به همین دلیل خيلي زود احساس کینه و نفرت را در خودشان رشد میدهند . ممکن است در طول زندگی با افرادی برخورد کنید که خيلي از آنها خوشتان نیاید ولی نباید نام این احساس را نفرت قرار دهید. شما ممکن است گاهی از آنها عصبانی شوید ولی به دنبال پایدارکردن این احساس و نامیدن آن به نام« تنفر» نباشید.
درصورتی که نمی توانید یک جمله مثبت به کسی بگویید حداقل آنرا با جمله منفی جایگزین نکنید. بجاي این که از افرادی که متنفر هستند فرار کنید و مثل یک ترسو عمل کنید، سعی کنید از همین حالا ذهنتان را تغيير دهید و با افرادی که از آنها متنفر هستید ارتباط برقرار کنید.
واقعیت این است که همه ما تمایل عمیقی برای جا افتادن در جامعه خود داریم و حتی دادههای قابل اندازه گیری نیز وجود دارند که این نیاز تعلق را پشتیبانی میکنند.
چرا قبول کردن خودتان سخت است
همان طور که مشخص شد، تفاوت زمانی که اختلافات خود را قبول نمیکنید بسیار دشوار است. به همین دلیل، اولین کاری که برای متفاوت بودن باید انجام دهید، این است که خودتان را بپذیرید و ممکن است مجبور شوید برای این مسئله به روانپزشک مراجعه کنید و از خود بپرسید که چرا سعی میکنید در جامعه جا بیفتید.
چه چیزی شما را به سمت سرکوب درونی خود سوق داده است؟ هنگامی که پاسخ این سوال را فهمیدید، میتوانید عجایب شگفت انگیز درون خود را که منتظر هستند با دنیا به اشتراک گذاشته شوند، بپذیرید.
از تلاش برای متفاوت بودن دست بردارید
اگر برای متفاوت بودن، زیاد تلاش کنید بهتر از افرادی نیستید که هویت خود را تغییر داده اند و سعی میکنند با جمعیت محبوب همخوانی داشته باشند.
وقتی سعی میکنید متفاوت باشید، اتفاقی که میافتد این است که شما تلاش میکنید در آن چه فکر میکنید متفاوت هستید بدون این که درواقع به علایق شخصی خود پایبند بمانید.
اگر میخواهید واقعا متفاوت باشید، باید بر روی موارد خاص خود تمرکز کنید چرا که ما از خردسالی، مشروط به پوشیدن، صحبت کردن و فکر کردن به روشهای خاص هستیم و برای شکستن این نوع آموزهها و رها کردن شخصیت منحصر به فرد درون، باید به دنبال یافتن الهام درونی خود بود - نه یک نگاه غیر متعارف!
شاید تاکنون فکر کرده باشید که منظور از جستجو در درون چیست. این یک آموزش مدیتیشن عصر جدید نیست، امّا اگر به آن علاقه دارید، آن را به عنوان جایگاه خود درنظر بگیرید.
منظور ما این است که شما باید با به چالش کشیدن صادقانه وضع موجود، ویژگی خاص خود را تجربه کنید.
روندهای با محبوبیت کم را کپی نکنید و سعی نکنید خود را درمورد علایق خاصی متقاعد کنید که برجسته باشید. زیرا انجام این کار فقط نوع توجه نامطلوبی را به خود جلب میکند.
وقتی به طور طبیعی، روی منحصر به فرد بودن خود تمرکز میکنید، بیشتر شبیه خودتان خواهید شد و بنابراین، یک ذهنیت موفقیت آمیز ایجاد میکنید که از خود اعتماد به نفس میگیرید.
چرا باید به سرگرمیهای خود اهمیت دهید
سرگرمیها برای هویت فرد معجزه میکنند. آنها میتوانند به شما کمک کنند که بیشتر به اختلافهای درونی خود غلبه کنید. زیرا آنها برای داشتن سلامت روان و ذهنیت موفق بسیار عالی عمل میکنند.
در این قسمت چند روش وجود دارد که نشان میدهد سرگرمیها میتوانند برای شما مفید باشند.
هویت کسب میکنید
گم کردن خود در نیاز به تناسب کار میتواند آسان باشد و حتی برخی از افراد تا آن جا پیش میروند که هویت و علایق مختلفی را به خود میگیرند تا فقط احساس تعلق داشته باشند.
وقتی خود را به دلیل مناسب بودن، از سرگرمی دور میکنید، فرصت بیان واقعی را نیز از خود میگیرید. پذیرش احساسات واقعی خود در طولانی مدت بسیار مناسبتر است.
احساس موفقیت میکنید
هیچ حسی بهتر از حرفهای شدن در سرگرمیای که دارید، نیست. چه این سرگرمی یک بازی تفریحی باشد چه نواختن یک ساز موسیقی.
تسلط بر عنصری از سرگرمی خود، شما را در یک ذهنیت موفق قرار میدهد که میتواند باعث افزایش روحیه و اعتماد به نفس بیشتر شود.
در مطالعهای درمورد چگونگی تاثیر فعالیتها بر خلق و خو، محققان دریافتند که شرکت کنندگانی که تعداد بیشتری از فعالیتهای تسلط را گزارش کرده اند دارای امتیازات خلقی بالاتری هستند.
در واقع، تسلط بر سرگرمی هایتان میتواند در واقع احساسات بهتری داشته باشد.
از متفاوت بودن نترسید
به زبان ساده، اگر عادت دارید همرنگ جماعت باشید، سخت است که ناگهان موردتوجه قرار بگیرید.
خوب یا بد، وقتی انتخاب میکنید متفاوت باشید، توجه افراد را به خود جلب میکنید و این درواقع، میتواند به نفع شما باشد. خصوصا وقتی صحبت از ذهنیت موفقیت شغلی میشود.
متمایز بودن شما از افراد جویای کار یا حتی همکارانتان در شغل فعلی تان، ممکن است تفاوت بین حفظ موقعیت خسته کننده و کم درآمد در مقابل صعود به بالا به عنوان یک فرد موفق باشد.
از بازیهای ذهنی پرهیز کنید
تعجب آور نیست که بازی کردن و درگیر بازی شدن آسان است. از بازیهای قدرت در نیروی کار گرفته تا شایعات در یک گروه اجتماعی.
افراد چندین ترفند کاملا هوشمندانه را در زمینه انطباق حیله گرانه و دستکاری موقعیتها به نفع خود فرا گرفته اند.
اگرچه این روش به نظر میرسد استراتژیای است که ذهنیت یک فرد موفق را به وجود آورد تا وقتی درگیر بازیهای روانی میشوید هویت خود را فدا میکنید.
ناگفته نماند، بازی کردن میتواند به مرور زمان نتیجه مع دهد. زیرا افراد شروع به کار شما میکنند.
اگر میخواهید در اوج خود بالا بروید و عزت نفس و هویت خود را حفظ کنید، بهتر است در شایعات، تقلب و رفتارهای ساختگی شرکت نکنید و متفاوت باشید.
به دنبال راضی کردن دیگران نباشید
سرانجام، شما به اعماق شخصیت منحصر به فرد خود فرو رفته اید,، امّا هنوز راه زیادی را طی نکرده اید. به این دلیل که شما تفاوت درونی خود را پذیرفته و تغییرات را اعمال کرده اید، امّا این مسئله به معنای مصونیت از تاثیراتی نیست که باعث میشود خود را سرکوب کنید.
افراد دیگر درمورد شما صحبت خواهند کرد و به شما برچسب متفاوت میزنند. حتی ممکن است در برخی شرایط خاص احساس رانده شدن کنید.
نگذارید آن چه دیگران درمورد شما فکر میکنند شما را از متفاوت بودن دلسرد کند. همچنان از خصوصیات خود که شما را از دیگران متمایز میکند، استقبال کنید تا مانع بازگشت به نیاز به جا شدن شوید و از اطرافیان خود خشنود شوید.
اجازه دهید تا منحصر به فرد بودن شما درخشان شود
به یاد داشته باشید شما و هویت شما مهم هستند.
در یک جامعه کامل، هر کس بر اساس ویژگیهای منحصر به فردی که آنها را تعریف میکند در جایگاه خود در اجتماع قرار میگیرد.
وقتی به خودتان اجازه میدهید متفاوت باشید، خود را تنظیم میکنید تا جمعیت مناسب شخصیت خود را پیدا کنید، ذهنیت رشد موفقی پیدا کنید و به خاطر آن چه که هستید، پذیرفته شوید. حتی ممکن است دیگران را تحت تاثیر قرار داده و آنها را تشویق کنید تا مانند شما، با میل خود زندگی کنند.
درباره این سایت